بعد از اینکه سوار اتوبوس شدم رفتم صندلی اخر نشستم و 3 صندلی اخر رو  گرفتم بعد شروع کردم به کتاب خوندن یکم کتاب خوندم بعد حس کردم کمی خوابم میاد چون صبح زود از خواب بلند شده بودم و بعد یکم خوابیدم بعد که بیدار شدم یکم دیگه کتاب خوندم و.

بعد اتوبوس برای شام توقف کرد و من اولش میخواستم شام نخورم ولی بعد فکر کردم باید شام بخورم چون نهار هم نخورده بودم پس رفتم شام خوردم و بعد برگشتم توی اتوبوس که بخوابم دیدم یه فیلم ایرانی گذاشتن راستش از فیلم های ایرانی خیلی خوشم نمیاد ولی فیلم جالبی بود در کل فیلم هایی که تو اتوبس های مختلف دیدم همه اولشون جالب بود ولی اخرش معلوم نبود و بنظرم بی هدف بودن.

بعد از فیلم سعی کردم کمی بخوابم ولی هی از خواب می پریدم یکم میخوابیدم و بعد از خواب می پریدم ساعت ۶/۳۰ رسیدیم شیراز (کاراندیش) .

واقعا تو اتوبوس خسته شدم نزدیک ۱۶ ساعت تو اتوبوس بودم ولی وقتی رسیدم خیلی خوشحال شدم. 

رفتم یه کلوچه لاهیجان خریدم بعنوان صبحانه و بعد نزدیک ساعت 7 به راه افتادم برم حافظیه   یه راننده تاکسی جلوم گرفت و یه چند تا سوال کرد و منم چند تا سوال کردم و بعد پرسید برسونمتگفتم چند گفت 10 تومن گفتم نه ممنون پیاده میرم ( شاید بپرسید چر ا چون اولا ساعت 7 بود و ساعت 8 حافظیه باز میشد و دوما دوست داشتم تو شیراز پیاده روی کنم شهر و مردم رو ببینم و سوما گرون بود) برگشت گفت زیارتت قبول نیست گفتم چرا گفت از اون طرف ایران اومدی نمی خوای 10 تومن به من بدی منم جوبش رو ندادم یه لبخند زدم و ازش خداحافظی کردم و بعدش به راه افتادم نیم ساعت بعد رسیدم حافظیه ولی درش قفل بود خب باید منتظر می موندم تا باز بشه بخاطر همین یه چرخی زدم و بعد چشمم به کتابفروشی داخل کوچه کنار حافظیه افتاد (نزدیک در خروج ارامگاه) بعد رفتم اونجا یه نگاهی به کتاب ها انداختم . فروشنده یه پسر ۲۴-۲۵ ساله بودکه ادم خوبی هم بود و یکم باهاش درمورد کتاب ها و شیراز صحبت کردم و ازش راهنمایی خواستم و واقعا راهنمایی های خوبی کرد  بعد ازش خداحافظی کردم و برگشتم  جلوی در ورودی ساعت ۷/۵۹ دقیقه بود یه خانومه اومد و به نگهبان گفت چرا در رو باز نمی کنید که نگهبانه گفت یه نیم ساعت دیگه خانومه هم گفت ما مسافریم و  الان باید اینجا رو باز کنید نگهبانه هم گفت بخاطر ساعت قدیم و جدیده(بهانه بود) بعدمن رفتم نشستم یه ربع بعد یه خانوم و اقا اومدن و اونها هم یه مکالمه با نگهبان داشتن و بعد در رو باز کردن و ما رفتیم داخل.

اوپس   برای گرفتن بلیط باید از دستگاهی بلیط میگرفتی که نیاز به کارت داشت و منم که کارت نداشتم  به اون اقاه که اونجا بود گفتم گفت بیا برو داخل منم رفتم داخل.

  حافظیه واقعا معماریش جالب بود و کاملا متقارن بود و اونجا یه عالمه قبر دیگه هم بود یه ساعت اونجا بودم بعش اومدم بیرون و رفتم به طرف باغ ارم واقعا به هرکس که میره شیراز توصیه میکنم باغ ارم بره جای فوقالعاده ایه و یه عالمه گل و درخت داره .


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Brittany خرید و فروش بیت کوین بورس ایرانی دانلود آهنگ جدید Troy ایران افزار pipko کفپوش طرح پارکت آزمونی