درس های سفر



 

سلام به دوستان عزیزی که وقت میزارن و وبلاگم رو میخونن امیدوارم بتونم مطالب مفیدی رو ارائه بدم و شما هم بتونید از این مطالب استفاده بکنید.

این چن روزه که نبودم یه سفر خیلی جالب داشتم که دوست دارم براتون تعرف کنم و همینطور شما هم بتونید همچین سفر هایی (بهتر از من) برید.

خب اگه اینستاگرامم رو دیده باشید باید بدونید میخواهم درمورد چه شهری با شما صحبت کنم اگرم ندیده باشید شاید از رو عنوان متوجه شده باشید اگر هم تا حالا متوجه نشدید که بهتر میخوام شما رو با خودم ببرم به یکی از قدیمی ترین شهر های دنیا شهری  جالب  با مردمانی شیرین.

یزد یکی از بهترین شهر های دنیا واقعا حالا انگشت به دهن موندم که چرا این شهر اونقدر ها که باید مشهور نیست و براش تبلیغات نمیشه یزد خیلی شهر قشنگیه من اصفهان و شیراز رفتم ولی یزد یه چیز دیگس یه چیز خاص مطمئنم بعد از اینکه سفرنامم تموم بشه شما هم دوست خواهید داشت که سری به این شهر بزنید.

اگه از من بپرسن یزد رو مثل یه ادم توصیف کن میگم که یزد یه پیر مرده که تجربیات زیاد و حرف های زیادی برای گفتن بنظرم اگه یزد رو جوون کنیم نزدیک ترین شهر بهش امستردامه(امستردام نرفتم با تعریف هایی که ازش شنیدم میگم) و اگه تو یزد اب بریزی یزد میشه ونیز و اگه یزد رو یکم بزرگ کنیم میشه چان چان بگذرین وقتی خودتون برید یزد میفهمید چرا اینطوری میگم.

یزد اولین شهر خشتی و دومین شهر تاریخی دنیاست که همین ۷یا۸ ماه پیش در یونسکو ثبت جهانی شد.

از خودم بگم که مشتاق سفر به یزد بودم ولی نه حالا برنامم یه چیز دیگه بود ولی تو سفر برنامه حیلی زود عوض میشه.

ساعت ۴ و ۵ صبح بود رسیدم یزد اولین چیزی که تعجبم رو برانگیخت ترمینال بود با خودم گفتم نه بابا این اینجا ترمینال شبیه کاخ و باغ و اینها بود ترمینال به این قشنگی هیچکجای ایران ندیدم.

بله ایجا ترمینال یزده.

اگه میخواهی واقعیت جاهای تاریخی و توریستی رو ببینی صبح زود برو اونجا هیچ کس نیست بجز یه رفتگر و یه چن تا ورزشکار. منم ثبح زود رفتم طرف میدان امیر چخماق در دل بافت قدیمی.

)عکس های بیشتر و جالب تر  رو تو اینستاگرامم میزارم)

ولی یه چیزی من خیلی از مردم یزد خوشم اومد از لهجشون از مهمان نوازیشون و . از همه چی یزد خوشم اومد. 

بعد از میدان امیر چخماق رفتم نونوایی نون های یزد حرف ندارن من خیلی از نون های یزد خوشم اومد حتما امتحان کنید.بین میدون و برج ساعت یه نونوایی هست رفتم اونجا ولی گفت نیم ساعت دیگه بیا منم از خدا خواسته گفتم صلح به این زودی یه دوری تو کوچه پس کوچه های یزد بزنم. توثیه من به شما اینکه رفتید هر شهری برای مسافرت برید تو کوچه پس کوچه ها و خیابون های غیر توریستیش بگردید این کا شما رو با بافت شهر و مردم و همه چی شهر بیشتر اشنا میکنه و چهره واقعی اون شهر رو به شما نشون میده.  واقعا یزد فوقالعاده بود همه دیوار ها خشتی کوچه پس کوچه های خلوت و جالب انگار هیچکی اونجا زندگی نمی کرد ولی خیلی از ادم ها اونجا زندگی میکنن بنظرم حتما تو کوجه پس کوچه هاییزد گم شید خیلی جالبه من دو ساعت تو اون کوچه ها گشتم و سیر نشدم فقط دوست داشتم ادامه بدم. همینطوری میری نمی دونی کوچه بعدی چطوریه بعد میرسی به یه حمام یه گرمابه یا یه زندان و. خیلی جالبه حس کنجکاوی ادم بیشتر و بیشتر تحریک میشه مثل یه هزارتوی خشتیه.

)واقعا این صحنه ارزش نداره یه گشتی تو یزد بزنی)

تو اون کوچه پس کوچه چیزهای خیلی جالبی میبینی که شک دارم جای دیگه ای تو دنیا ببینی واو دلم برای اون توریستها میسوزه میرن یزد و فقط یه عکس با میدان و مسجد میندازن بعد برمیگردن خونشون.

)راستی از یکی از گرمابه ها فیلم گرفتم میزارم اینستاگرام حتما ببینید خیلی جالب بود البته برا من)

بعد رفتم مسجد و برج ساعت. 

حتی اگه جاهای تاریخی زیاد دوست ندارید یزد چشماتون رو خیره میکنه و شما رو از اون حس کسل کننده جاهای تاریخی بیرون میاره

بعد از اینجا جایی که زیاد پیشنهاد میکنم باغ دولت اباده بنظرم واقعا یکی از قشنگ ترین باغ هایی بود که دیدم. 

یه نکته بگم اگه دانشجو هستید یا دوست دانشجو تو شهر های بزرگی مثل شیراز یا اصفهان و یزد و دارید برید یه سری هم به دانشگاه بزنید بنظرم ارزش داره من خودم رفتم نزاشتن برم داخل حیف.

باغ دولت اباد جای خیلی جالبیه از دستش ندید.

من اونجا بودم یه گروه فیلم بردار به نظرم المانی هم اونجا بودن و فیلم برداری میکردن.

اگه تا حالا یزد رو گشتید باید گرسنه شده باشید برای نهار میتونید برید یکی از این کافه ها تا دلتون بخواد یزد کافه و رستوران داره که خیلی هاشون قیمتاشون مناسبه ولی من خودم اون نان یزدیه رو دوست داشتم یه نون خریدم با پنیر خوردم.

در مورد مردم یزد که گفتم من خیلی ازشون خوشم اومد ولی در مورد شیرینی  شیرینی های یزد خیلی معروفه ولی خب یه نگاه به قیمتا انداختم خیلی گرون بود رفتم یه جای دیگه که اونجا کیک یزدی دونه ای ۵۰۰ تومن بود دو سه تا خریدم خوردم خوشمزه بود (به دوستای یزدیمون بر نخوره) کیک یزدی های کردستان خوشمزه تره بنظرم. ولی به جز کیک یزدی بقیه شیرینی های یزد خلی جالب و خوشمزه بودن اگه رفتید حتما امتحان کنید.

بزارید چند جای دیدنی دیگه یزد رو معرفی بکنم اول موزه اب که جای جالبیه و همون نزدیکیاست (نزدیک میدان امیر چخماق) دوم بازار حتما یه سری به بازار بزنید چن تا بازار جالب داره ولی یه چیز جالب این بود ظهر ها مثل صبح ها اصلا هیچ دکانی باز نبود و سوم یه مجموعه جای تاریخی نزدیک مسجده که شامل(خانه لاری ها و زندان اسکندر و.) است که اونجا هم خالی از لطف نیست. 

داشت یادم میرفت زورخونه صاحب زمان هم برید عصر ها برنامه جالبی داره.

یه نکته دیگه شب های یزد فوقالعاده است مخصوصا برای کسایی که شلوغی رو دوست دارن  و واقعا من شب های یزد رو خیلی دوست داشتم .

یه چیز جالب این بود که تعداد توریست های خارجی یزد به مراتب بیستر از توریست های داخلی بود من با بعضی هاشون دوست شدم واقعا خیلی جالب بود که طرف از اروپا میاد اینجا ولی یزد همین نزدیکه میشه با قطار و اتوبوس و هواپیما رفت ولی ما حوصله نداریم بریم.

در کل یزد فوق العاده بود و توصیه میکنم حتما برید.

.

.

اوه اوه خیال کردید سفر نامه تموم شد نه عزیزم این قسمت اول بود فعلا جاهای خوبش مونده.

منتظر قسمت بعد باشید.


بارون خیلی تند نبود ولی من چتر نداشتم رفتم نماز خونه که گوشم رو بدم شارژ و وایسم بارون بند بیاد.

یکم که گذشت بارون بند اومد ولی پیشبینی هواشناسی میگفت یه ساعت دیگه دوباره میباره .

پرسیدم چطوری میشه مرو دشت گفتن با مینی بوس یا سواره برای من که بکپکر هستم خب باید با مینی بوس میرفتم ولی حوصله نداشتم وایسم تا پر میشه با سواره رفتم (کرایه سواره دو برابر مینی بوس بود).

 رسیدیم مرو دشت شهر بزرگی بود بنظرم دومین شهر بزرگ استان فارس بود.

یه تاکسی گرفتم راه افتادم طرف تخت جمشید(دربس نه) تا تخت جمشی ۳هزارتومنه و یه چند تا سوال از راننده پرسیدم اونم راهنماییم کرد و سوال هام رو جواب داد برای یه بکپکر تنها خیلی مهم که از مردم محلی سوال زیاد بپرسه

وقتی رسیدم صبح زود بود و خلی شلوغ نبود باید کولت تحویل قسمت امانت بزاری با کوله نمی تونی بری داخل خب من از قبل تو اینترنت عکس های تخت جمشید رو دیده بودم ولی از نزدیک در یک کلمه باشکوه بود.

اینم یه نما از بالا بقیه عکس ها تو اینستاگرا 

s-travel-lessons

یه چند ساعتی برای تخت جمشید وقت بزارید می ارزه خودشون راهنما هم دارن.

بعد که از تخت جمشید اومدم بیرون شروع کردم هیچ هاک اول دو نفر من رو رسوندن نقش رجب چندان جذابیتی برام نداشت بعد از نقش رجب هم رفتم نقش رستم که واقعا دیدنش ارزش داره. 

اینجا چند تا مقبره و نقاشی از دوران ساسانی و اشکانی و هخامنشی هست.

اینم بهش میگفتند کعبه زرتشت

بعد از نقش رستم راه افتادم رفتم تو اتوبان و شروع کردم هیچ هاک میخواستم برم پاسارگاد اولش یه متوریه سوارم کرد گفت اینجا کسی سوارت نمیکنه بیا بریم جلو سوارم کرد یه جای خوب پیدام کرد بعدش سوار یه پراید شدم که من رو تا پاسارگاد رسوند راننده از خودش میگفت از خاطراتش از اینه تو کردستان زن گرفته و.

یه دو ساعت اینجا بودم بعدش رفتم تو اتوبان هیچ هاک کنم برم اصفهان اولش میگفتم  ماشین زیاده حتما زود ماشین گیرم میاد(زه خیال باطل) ولی خب نا امید شدم چون نیم ساعت وایسادم تا یه نیسان اومد میرفت نمی دونم کدوم روستا من رو زود پیاده کرد کجا؟ کنار کنگر فروش ها هرچی دست بلند میکردم(تو هیچهاک لازمه حتما دست بلند کنید نترسید خجالتم نکشید.) کسی نمی ایستاد تا اینکه بارون گرفت نمی دونستم چیکار کنم که خب یه پراید وایساد و من سوار شدم یه زن و شوهر شیراز بودن که به نظرم یه۵۰ سال سن داشتن میرفتن اصفهان(بهاران) پیش دخترشون اولش گفتن خیال میکردن کنگر فروشم ولی خب چیزی گیرم نیومده میخوام برگردم شهر خیلی ادم های خوب و با صفایی بودن قرار شد من رو برسونن صفا شهر و برن ولی وقتی رسیدیم صفا شهر بارون می اومد و من باید ازکجا ماشین میگرفتم بخاطر همین گفتن تا شهر بعدی با ما بیا منم از خدا خواسته قبول کردم.

لازمه چند نکته بگم اول برای هیچ هاک مرتب باشد و اول شهر و تو پمپ بنزین ها جاهای عالی برای هیچ هاکن ولی خب اگه مثل من تو اتوبان بودید رو کاغذ یا کارتون مقصدتون رو بنویسید یا بنویسید من هیچ هاگر هستم یا یه همچین چیزی و جا هایی وایسید که ماشن بتونه بزنه بغلو.

دوما اگه سوار ماشینی شدید با اولین پالس منفی خارج بشید مثل علامت خطریعنی اینکه اگه فهمیدید راننده یا سرنشین ها ادم های خطرناکی هستند( یا قاچاقچی یا قاتل یا م و.) دوم اینکه راننده یا سرنشین ها این پیام رو بشما رسوندن که شما اضافه هستید یا اینکه برید و. بخاطر ترس یا اشتیاقتون زیاد همسفر نشید چون ممکنه از بودن شما احساس ناخوش بکنن (من خودم اولش که هیچ هاک کردم چنین حسی بهم دست داد ولی هم بخاطر ترس(ماشین گیرم نیاد) و اشتیاق نتونستم پیاده شم ولی بعدش فکر کردم خیلی با هام راحت شدن).

بعد از اینکه به شهر بعد هم رسیدیم هوا داشت تاریک میشد و بارون بود و ماشین هم نبود و این خانواده تصمیم گرفتن من رو تا بهاران برسونن( قراره این خانواده  تابستون بیان کردستان منم هر کمکی از دستم بر بیاد بهشون میکنم)تو بهارانم یه ساعت معطل شدم تا یه ماشین وایسه (چون شب بود تو شب هیچ هاک خیلی سخته).

وقتی رسیدم به ترمینال بلیط کرمانشاه نداشتند برای همین رفتم تهران بعد برگشتم خونه.یه چن تا عکس گرفتم حتما ببینید.

امیدوارم مفید بوده باشم.

خب این سفرنامه تموم شد ولی منتظر پست های بعدی و سفرنامه های بعدی باشید. خیلی نزدیکه


خب دیگه به اخرای سفرنامه نزدیک میشیم میدونم یکم طولانی شد ولی بنظرم اگه از توصیه ها و تجاربم استفاده کنید خیلی کمکتون میکنه.

ببخشید حقیقتا قرار نبود وبلاگ بنویسم و عکس هام هم با گوشی گرفتم اگه خیلی خوب نیست دیگه ببخشید.

خب اونجا(دره)مجسمه ها یکم قدرت تصورت رو باز کن چیز های عجیبی می بینی. 

 

بنظرتون یه عکس از این بالا به افتادن تو دریا می ارزه؟

خب بعد از دره مجسمه ها راه افتادیم به طرف غار نمکی او نجا اقا اصغر هواسش نبود و سرش خور به سقف غار(خیلی ها سرشون میخوره هواستون باشه رفتید سرتون رو بپایید) من خیلی ناراحت شدم ولی بنده خدا با اینکه سرش ضربه دید ولی اصلا به روی خودش نیاورد و خیلی هم رو حس شوخ طبعیش تاثیر نداشت خب بگذریم بعد از غار نمکی رفتیم به طرف الهه نمک من خیلی تعریفشو شنیدم ولی خب وقت کرایه تموم شده بود و باید راه میافتادیم ولی شما اگه رفتید هرمز حتما اونجا برید یه نکته دیگه هم اینه اگه کوهنوردی دوست دارید بعد از دور جزیره   از محلی  ها بپرسید بلندترین قله هرمز کجاست و برید  اونجا کوهنوردی ولی حواستون باشه ها خیلی از سنگ ها بر اثر هوازدگی نرمنن و ممکنه بیفتید.

ببخشید لطفا از این راه زیبا و رنگ های دیگه هرمز عگس نگرفتم ولی خیلی زیبا بودن.

رفتیم تو ساحل دوباره یکم موندیم راستی هرمز پاراگلایدر و اینها داره دوست داشتید امتحان کنید.

بعد رفتیم اسکله و بلیط گرفتیم و برگشتیم بندعباس  یکی از دختر ها از من پرسید برنامت چیه راستش اصلا برنامم نبود بیام هرمز چه برسه به اینکه برنامه بریزم برم کجا و . خب گفتم برنامه ندارم گفت همیشه بی برنامه سفر میکنی ؟ باید بگم که خب سفره و همیشه طبق میل ما پیش نمیره بگذریم وقتی برگشتیم اسکله از هم جدا شدیم و بعدا فهمیدم رفتن خونه نمی ونم بنظرم مشکلی چیزی پیش اومده بود ولی خب پشیمون شدم از اینکه دعوتشون نکرده بودم برای شام ولی اگه دوباره بهشون برسم(تو سفر های بعدیم یزد و کرمان جزو اولین مقاصدمه یا اینکه اونها بیان کردستان) سعی میکنم محبتاشون رو جبران کنم.

بگذریم خوشی سفر (مخصوصا تنهایی) به همین اشنایی هاست. بعد از اینکه از اونها جدا شدم کاملا سردرگم و خسته و گرسنه بودم هی به خودم میگفتم چیکار کنم و کجا برم خب اینجور مواقع یکم استرس میگیرید راستش خیلی دوست داشتم بندر بمونم و جاهای دیگه و جزیره های دیگه برم ولی خب بعد از شام تصمیم گرفتم برم ترمینال برگردم شیراز.

وقتی رسیدم میخواستم بلیط بگیرم که گفتن بلیط نداریم همه اتوبوس ها پر بود. موندم چطوری همدان شیراز یا شیراز بندر انقدر خلوته ولی مسیر برگشتش انقدر شلوغه که نگو.

خب یه شکی بهم وارد شد که خب حالا چیکار کنم ولی نترسید یکی (از اینها که برای اتوبوس ها مسافر جمع میکنن پول میگیرن) بهم رسیدو کمکم کرد برم تو یکی از اتوبوس ها خب بهم صندلی که ندادن ولی خب رو پله های در عقب نشستم و پول کمتر هم دادم و بعدش همونجا خوابیدم و یه نکته اقا مصطفی بهم گفت این کت پاره رو بنداز دور چیه تنت کردی گفتم نه مسیر برگشتم سرده و اینجا بود که واقعا اون کته به دادم رسید شما هم حواستون باشه که بعضی جاها روز ها خیلی گرمه و شب ها خیلی سرده (مخصوصا کویر ها).

 صبح ساعت ۶ رسیدم شیراز و اوه بارون می امد.

ادامه دارد.

عکس ها رو میتونید تو اینستاگرامم ببینید.

S-travel-lessons


اینم یه چند تا عکس از راه قلعه پرتغالی ها به ساحل مح یط زیست بقیه عکس ها تو اینستاگرا

 خب اینم از ساحل محیط زیست

 توروخدا حیف نباشه اینجا کمپ نزنی و صبح با صدای مرغ های دریایی بیدار نشی و شنا و.

 بنظرم اینجا ارامش بخش ترین بخش سفرم بود.

دیگه خود دانید اگه با این همه تعریفی که من از هرمز کردم هنوز به این فکر نیفتادید وسایلتون رو جمع کنید برید باید بگم که اشتباه میکنید.

دیدم اتوبوسه داره میاد و پشت سرش خاک سرخ هرمز داره بلند میشه یه عکس گرفتم.توروخدا باحال نیست.

بعد یکم پیاده روی کردم رسیدم اون بالا منظره فوقالعاده ای اونجا بود که همه داشتند عکس میگرفتن.یه فیلم کوتاه گرفتم میذارم تو اینستاگرامم .

خب بعد از اینکه یکم دیگه از این مسیر رفتم بالا و دیدم ای داد بی داد گرسنمه صبحونه هم نخورده بودم بجز یه شیرمال کوچکلو که تو اتوبوس داده بودن و منم هیچی نداشتم بخورم و وقتی پرسیدم گفتن اینجا غذا نیست باید برگردی تو شهر منم دوباره برگشتم و گفتم یه متور بگیرم یا هیچ هاک کنم یا هرچی یه جوری برگردم واقعا انرژی نداشتم نمی تونستم ادامه بدم تو راه هم به یه گروه برخوردم که چند تا جوون بودن بنظرم اهل اذربایجان چون اذری حرف میزدن و رفتم جلو یه سلامی کردم ولی خب یکم بی محلی کردن منم رد شدم .

خب نیم ساعت منطزر موندم ولی کسی سوارم نکرد (اینجور مواقع بدجور اعصابت بهم میریزه و به خودت میگی اصلا چرا اومدم سفر) بعدش یه متوری سوارم کرد و رسوندم به یک فلافلی ۸ تومنم گرفت.

اونجا متوجه شدم خیلی از کسایی که میان هرمز همین اشتباه من تکرار میکنن یعنی یادشون میره نهارشون رو با خودشون بیارن باید برگردن تو شهر گفتم شما این اشتباه رو نکنید.

بعد از نهار تصمیم گرفتم از اونطرف برم جزیره رو دور بزنم ولی خب نرفتم . چه خوب (میگم چرا)

خب یه متور اجاره کردم و منو رسوند به همون جایی که از اونجا برگشته بودم و شروع کردم مسیر رو ادامه دادن.

خیلی خسته بودم چون یک روز و نیم تو شیراز و هرمز پیاده روی کرده بودم و دوست داشتم هیچ هاک بکنم ولی خب طبق تجربه(یه ساعت پیش) فکر نمی کردم کسی سوارم بکنه .

پیاده داشتم میرفتم و بدون اینکه توجه کنم یا دست ت بدم یه وانت وایساد بدون معطلی پریدم بالا و سلام کردم و بعد چندتا سوال رد و بدل شد(مثل همیشه).

یه نکته درمورد خودم بگم من از اون ها هستم زیاد حرف میزنم و برم تو هر جمعی سر صحبت رو باز میکنم ولی تو این سفر یکم خیلی ساکت بودم نمی دونم شاید خوب بلد نبودم فارسی حرف بزنم و یا هر دلیل دیگه   نمی دونم

یه خونواده اصفهانی بودن که کرمان زندگی میکردن و اومده بودن هرمز.

 راستی مادرشون گفت اصالتا کرد هستند یعنی پدر بزرگ پدرشون بنظرم کرد بوده و منم توضیح دادم جایی تو دنیا نیست کرد ها نرفته باشن .

پدر شون ادم شوخ و باحالی بود پر از انرژی  و در عین حال سنگین جالبه نه خیلی کم پیش میاد ادمی هم شوخ باشه هم سنگین.

بگذریم اولش نمی دونستم تا کجا همسفر میشیم  وقتی نزدیک ساحل سرخ شدیم راننده میخواست من رو پیاده کنه و پرسید کجا میری منم نمی دونستم چی بگم که پدرشون گفت اینم باهامون میاد گفتم مزاحم نباشم گفتن اشکالی نداره منم که خوشحال شدم وبعدش 

واو ساحل سرخ واقعا باید بیاید و ببینید کاملا سرخ حتی یه متر ابم قرمز شده بود واقعا یکی از عجایبات بود.

 وقتی کنار ساحل سرخ بودم یه چیزایی اومد تو مغزم 

یه چیز هایی از دریا یاد گرفتم(بنظرم یکی از بهترین اموزگارها همین طبیعت و چیز های طبیعیه) و همونجا دفترم رو بیرون اوردم و شروع کردم به نوشتن الان براتون میگم:

الان که کنار دریا نشستم میخواهم چیزهایی که از دریا اموخته ام را بنویسم من از دریا صبر را اموختم که چگونه به مدت طولانی ای صخره های بزرگ و سنگ ها را تبدیل به این شنی میکند که انقدر ریز است مشکلات ما اگر به اندازه صخره ها باشه با صبر همشون رو کنار میزنیم و ازشون عبور میکنیمو همینطور از دریا امید، فروتنی، فداکاری و.دریا چقدر بزرگ و با عظمت است(۲/۳ سیاره اقیانوس است) ولی در عین حال مایع حیات و مفرح ذات است ارامش دریا وصف ناشدنی و خشمش نابود کننده است . دریای به این بزرگی را ببین که چقدز موجودات ریز و درشت را در خود جای داده و باعث زندگی شده.

و همینطور دریا چقدر موج داره اگه دریا موج و تلاطم و حرکت نداشت فاسد و بدرد نخور میشد و . . .

اینم یکی از درس هایی که از سفر گرفتم امیدوارم خودتون تجربه کنید.

خب بعد از یه نیم ساعت برگشتم بالا و همه سوار ماشین شدیم و به راه افتادیم.

راطتی شاید بگید پدرشون کی بود و اونها کی بودن یادم رفت اول بگم اون اقاهه اسمشون اصغر بود و سه تا دختر داشت یه دختر دیگه هم همراهشون بود نپرسیدم چه نسبتی دارید  راستش اولش که سوار شدم سکوت عجیبی حکم فرما بود مگه بعضی اوقات اقا اصغر سکوت رو میشکست وگرنه هیچ کس دیگه حرف نمی زد ولی بعد از ساحل سرخ کم کم اوضاع تغییر کرد و همه شروع کردند به حرف زدن.

از منم  چند تا سوال پرسیدن که ممکنه بعضی از اون سوال ها سوال شمام باشه برای همین یکم توضیح بدم

چرا تنها سفر میکنید؟ 

راستش باید بگم تو سفر هر کی میپرسید یه جواب الکی میدادم ولی اینجا میگم چرا تنها سفر کردن خوبه 

میدونید وقتی تنها سفر میکنید از کل چهاچوب های مغزتون خارج میشید و میرید به یه دنیای جدید اگه کسی با شما باشه (از دوستان و اقوام) کاملا خارج نمیشید.

و بعدش تنهایی سفر کردن حس یه ازادی مطلق و عجیب و غریب به شما میده.

و بعدش تنهایی سفر کردن باعث میشه شما راحت تر با مردم دوست بشید و زود دوست های جدید پیدا میکنید.

و مزایای زیاد دیگری که من شاید ندونم و یا اینجا جا نباشه بگم شاید بعدا یه پست در این مورد بذارم.

اگه تو سفر پولت تموم شه چیکار میکنی؟

اصولا بک پکر ها و هیچ هاکر های حرفه ای طوری برنامه ریزی میکنن که پول کم نیارن ولی خب ممکنه اتفاقی بیفته و پولتون تموم بشه ( ببره یا کیف پولتون رو جایی گم کنید و البته یه حرفه ای پولش رو تقسیم میکنه و هر قسمتش رو جایی میزاره) خب گفتم زنگ میزنم خونه برتم کارت به کارت کنن و اگه نه خونواده و نه دوستات پول نداشته باشن یا باید وسایلتو بفروشی یا باید از کسی قرض بگیری( بجاش چیزی گرو بزاری) یا دیگه نمی دونم.

تنهایی سفر کردن سخت نیست؟

خب تنهایی سفر کردن مزایا و معایبی داره سختی خاص خودش رو داره ولی در عین حال شیرنی خاص خودشم داره اینج جا نیست ولی بعدا بیشتر توضیح میدم.

خب بگم که رفتیم طرف دره مجسمه ها جای خیلی جالبیه حتما برید ولی اصلا وسوسه نشید از کوه ها بالا برید چون من رفتم میخواستم بیام پایین (به خاطر هوازدگی سنگ ها محکم نیستند) پام لغزید و نزدیک بود بیفتم واقعا حواستون باشه ولی اگه خیلی دوست داشتید یواش یواش برید بالا یا بیاید پایین.

اولش خیال میکردم دره مجسمه ها بخاطر اتشفشان اینجوریه ولی وقتی از معلم جغرافی پرسیدم گفت بخاطر هوازدگیه. هر طرف رو نگا کنی با توجه به قدرت تصورت میتونی حیوانات سنگی ببینی.




خب دوستان یه چیز بگم اگه دارید سفرنامه رو میخونید از قسمت اول شروع کنید. یکی از دوستام گفت که چرا از اخر به اول نوشتی گفتم رفیق اشتباه خوندی باید اول قسمت های قبل رو بخونی. ممنون 

میگن یه سفرنامه خوب اونیه که خوننده رو ببره اونجا نه اینکه زیاد از اونجا تعریف کنی(کاری که من کردم).

خب بیاید بریم هرمز یه جزیره رنگا رنگ وسط خیلج فارس با جاذبه های طبیعی زیاد.

اولین جایی که بعد از پیاده شدن از شناور رفتم قلعه پرتغالی ها است. توصیه میکنم این مسیر اسکله تا قبلعه رو پیاده برید و از ساحل کناری لذت ببرید بعد که رسیدید اونجا میتونید تصمیم بگیرد دور جزیره رو با متور میرید یا پیاده.

 اینم از قلعه راستی اونجا راهنما هم داره و براتون توضیح میده و میتونید ازش سوال بپرسید. بنظرم

خب نیست من تنها بودم   اینجا و شیراز چند خانواده خاستن ازشون عکس بگیرم عکاسی خوب نیست ولی بنظرم عکس های قشنگی گرفتم.

 خب این ماهی هم بیرون از قلعه تو بازار دیدم ماهی جالبی بود تا حالا تو واقعیت ندیده بودم ولی خب نپرسیدم ببینم قیمتش چنده.

بنظرتون خوشمزه است؟البته فکر نکنم خورده باشید ولی اگه برگردم شاید از این ماهی ها خوردم.

راستی بیرون قلعه بازاری بود چیزای زیادی میفروختن از جمله خاک.چرا گفتم خاک چون میگم اگه رفتید لطفا اصلا از این خاک ها نه بخرید نه بردارید البته من خودم برای تحقیق یکم اوردم ولی خب پشیمون شدم.

راستی فرمزی خاک(همونطور که حدس میزدم) بخاطر اهنه. راستی اگه فکر میکنید هرمز جزیره اتشفشنی است (بخاطر خاک و دره مجسمه ها و.)اشتباه میکنید (درست مثل خودم) هرمز از جزایر اهکیه و دره مجسمه ها هم بخاطر هوازدگیه .

بگذریم من میخواستم دور هرمز رو با پا گردم بخاطر همین راه افتادم خب یه چند کیلومتری که رفتم و فهمیدم راه طولانه و تازه شونم بخاطر کوله سنگین و پیاده روی زیاد تو شیراز درد میکرد تصمیم گرفتم برگردم یه متور بگریم. سوار متور شدم و من رو برد تا جنگل حرا ولی چون جزر و مد بود(نمیدونم کدومش) اب بالا اومده بود تا نصف جزیره بخاطر همین اونجا رو ول کردم رفتم به طرف ساحل محیط زیست  که واقعا جای با حال و شگفت انگیزی بود بعد اینکه یکم راهنمایی از متور سواره گرفتم  راه افتادم تو ساحل قدم بزنم بهتون توصیه میکنم چند ساعت اینجا بمونید. تو این سفر دو جا ارامش خاصی بهم داد یکی این ساحل محیط زیست یکی کوه کنار دروازه قران تو شیراز. و اگه خواستید شب تو هرمز کمپ بزنید بیاید اینجا راستی درمورد کمپم هرکجا کمپ بزنید تو هرمز مشکلی نیست راحت باشید خونه خودتونه.

تو ساحل سنگ های زیبا رو نگاه میکردم یه دو سه تا با خودم اوردم هم که دوباره بخاطرشون پشیمونم. بنظرم نباید این چیز ها رو جابه جا کنی سال ها زمان لازم تا یه همچین سنگ هایی دوباره درست بشه. تو ساحل یه بنده خدایی (اقا مصطفی)رو دیدم که رفت تو دریا شنا کنه و بخاطر همین منم به فکرم رسید برم یکم شنا کنم ولی خب یکم عجله داشتم و میترسیدم لباس هام خیس بشه بخاطر همین نرفتم البته کفش هام رو در اوردم و یکم رفتم تو اب چرخیدم حس ارامش عجیبی داشت(یکم جلوتر چیزهایی که درمورد دریا نوشتم براتون میگم)

بعد از یکم که کنار ساحل بودم دیگه میخواستم برگردم و برم جاهای دیگه هرمز رو ببینم که با اقا مصطفی اشنا شدم یکم باهم حرف زدیم و یه چند تا عکس ازم انداخت واو یه نکته که باید بگم اینه که با اینحال بک پکری سخته و ممکنه نتونید به خودتون برسید نتونید دوش بگیرید ولی خب سعی کنید مرتب باشد من وقتی عکس های خودم رو دیدم خیلی شرمنده شدم از اینکه انقدر نا مرتب بودم و لباس هام و کیفم و کتم پاره شده بود. شاید بخاطر همین بود که ماشین برام واینمی ایستاد (برای هیچهاک) پس توصیم اینه که تو سفر هاتون مرتب باشید.

خیلی دوست داشتم یه همسفر مثل اقا مصطفی داشته باشم چون 2 روز بود که کاملا تنها بودم ولی قسمت نشد همسفر بشیم ایشون و همسرشون رفتند کیش  بعد که از هم جدا شدیم من تو اون سر بالایی که جاده قرمز بود به راه افتادم طرف راستتو نگاه میکردی کوه های رنگا رنگ و خاک های رنگا رنگ رو میدید.

عکس های بیشتر رو تو اینستاگرامم ببینید.

S-travel-lessons

ادامه دارد .


وقتی صبح چشامو باز کردم و بلند شدم و به بیرون نگاه کردم برای اولین بار چشمم افتاد به خلیج فارس چنان مات و مبهوت شدم که دهنم باز بود و خود به خود  سرحال شدم انگار دریا به ادم ارامش و انرژی خاصی میده. شایدم من دریا ندیده بودم  به راننده اتوبوس گفتم خب همینجا نگه دار (جلو بندر) و بعد راه افتادم طرف اسکله خیلی میترسیدم بلیط برای جزیره هرمز نداشته باشه ( چون تو اینترنت گفته بود همه پره البته شناورهای مجهز و پیشرفته بله ولی شناور های پیشرفته نه) وقتی رفتم بلیط بگیرم گفتن بله همین حالا بلیط داریم

سوار شدم و راه افتادیم چون اول صبح بود دریا مواج بود و شناور پرش میکرد و ناخوداگاه یه لبخند خاص رو لب همه بود. نیم ساعت بعد رسیدیم . من چیز زیادی درمورد هرمز نمی دونستم راستش اصلا هیچی نمی دونستم توصیه میکنم اگه رفتید یه نقشه بخریدکه همه جاهای دیدنی براتون معلوم باشه .

خب حالا یکم از هرمز براتون بگم بنظرم یکی از خاص ترین و جالب ترین جاهایی که به همه توصیه میکنم حتما برید.

هرمز واقعا خاصه فکر نکنم جایی مثل هرمز رو بشه زیاد تو دنیا دید .

شاید بپرسید که چرا اسم این سفر نامه سفر به جزیره 

سرخه راستش اینه که هرمز تقریبا همه رنگ داشت ولی چون از سرخ خوشم میاد این اسم رو براش انتخاب کردم سرخیش جذابیت خاص داشت.

اگه میخواید برید هرمز  بنظرم بهترین موقع سفر اوایل پاییز تا اوایل بهاره و  اینکه چطوری برید از بندعباس به هرمز با شناور تندرو تقریبا نیم ساعته.

توصیه من به شما اینکه  2 روز تو هرمز بمونید واقعا جای منحصر به فردیه اینکه کجا بمونید هم بهتون میگم که هر کجای جزیره که خواستید میتونید کمپ بزنید و اگه دوست ندارید کنار دریا کمپ بزنید و صبح با طلوع خورشید بیدار بشید میتونید از محلی ها اتاق اجاره کنید چون اونجا کار نیست حاضر میشن با ۱۰۰ تومان برای یه شب یه خونه بهتون اجاره بدن.

بعد هم اگه میخواید هرمز رو بگردید باید بگم هرمز جز یره کوچیکیه و جاذبه هاش دور برشه که همش نزدیک جاده ایه که کل جزیره رو دور میزنه.

اون جاده ای که  دورهرمزه رو  میتونید اگه حوصله داشتیدپیاده برید کل دور جزیره شاید ۲۰ کیلومتر باشه (دقیقا نمیدونم شاید کمتر باشه) و یه روز کامل(۶صبح تا ۸ شب)طول میکشه البته برای هر جاذبه باید زمان کوتاهی وقت بزاریدچون جاذبه هاش زیاده و میترسم نرسید یا اینکه یه متور اجاره کنید که هزینش شاید ۳۰ هزار تومان برای یه ساعت باشه و کل دور جزیره شاید ۳ یا ۴ ساعت طول بکشه ولی من بهتون توصیه میکنم اگه رفتید هرمز حتما پیاده روی کنید چون واقعا می ارزه تجربه خودم هم الان میگم.

خب برگردیم اول بعد از اینکه از اسکله اومدم بیرون اولین صحنه که دیدم تعجبم رو برانگیخت چون 20 تا یا 30 تا یا بیشتر متور ۳ چرخ دیدم (عین هند) که مردم رو سوار میکردن و میبردن.

 خب اولش چیزی از هرمز نمی دونستم پیاده راه افتادم  و سواحل هرمز رو دیدم  خیلی جای جالبی بود و واقعا من رو متحیر کرد ولی حیف که یه عالمه اشغال کنار ساحل بود و .  راستی از  یه مرغ دریایی عکس گرفتم (عکس ها تو اینستاگرامه).

 خب براه افتادم به طرف قلعه پرتغالی ها قلعه جالبی بود.

واقعا پرتغالی ها حق داشتن چشمشون اینجا رو بگیره چون اینجا چشم همه رو میگیره.

ادامه دارد .


 اینم سعدیه بقیه عکس ها تو اینستاگرا  خب اگه خواستید ببینید s-travel-lessons

بعد از اینکه از باغ دلگشا اومدم بیرون یکم سردرگم بودم نمیدونستم کجا باید برم بعد یکم فکر کردن راه افتادم به طرف مسجد نصیرالملک .

وقتی رسیدم اونجا یه خانواده داشتن با نگهبان صحبت میکردن و ازش میخواستن بزاره برن تو و اونم مخالفت میکرد اینا هم میگفتن ما مسافریم بعد من رسیدم ولی خب هیچی نگفتم و بعد از اون یه خانومم اومد اونم یکم با نگهبانه حرف زد و گفت من فردا بلیط هواپیما دارم ولی به خرج نگهبانه نمی رفت بعد که نا امید شدم راه افتادم به طرف خانه زینت الملوک و جالبه اونجا هم مثل عمارت های سنندج بود.(شاید  کمی فرق داشت) 

بعد که از اونجا اومدم بیرون رفتم شام خوردم و دوباره سردرگم بودم تا اینکه تصمیم گرفتم برم باغ عفیف اباد.

یه نکته اولین بارم بود که تاکسی شخصی زن میدیدم ولی خب رانندگیشم خوب بود وقتی رسیدم نا امید شدم چون اونجا هم بسته بود بخاطر همین برگشتم ترمینال که برم بندر عباس بلیطش ۶۳ تومان بود ولی اتوبوسش راحت بود (یه نکته بگم اگر کارت دارید کلا اینترنتی خرید کنید براتون ارزونتر تموم میشه (ده تا بلیط بخرید یکی رایگانه  و مثلا تخفیف داره و از این جور چیزا)

و

ادامه دارد . 


 اینم از باغ جهان نما

بعد از اینجا رفتم دروازه قران  وقتی رسیدم خیلی تعجب کردم که اینجا چطوری سیل اومده چون بلند بود و اون حجم اب یکدفعه از کجا اومده بود ؟ 

 بگذریم  اها یادم رفت بگم ازنستاگرام نصب کردم  و بیشتر عکس ها رو اونجا میزارم چون اینجا مجبور عکس  آپلود کنم و اذیت زیاد داره ولی عکس ها رو اونجا میزارم نگاه کنید.

برگردیم به دروازه قران جای باحالی بود و کنارش ارامگاه خاجوی کرمانی بود ولی من فقط به اون پایین اکتفا نکردم و از هر دو طرف دروازه قران بالا رفتم.

 اینم از اون بالا

 بنظرم تو این سفر 2 جا ارامش خاصی داشتی که یکیش همین بالا بود واقعا از این بالا شیراز خیلی جالب بود.

بعد از دروازه قران رفتم سعدیه و بعد از سعدیه رفتم باغ دلگشا که باغ بزرگ و جالبی بود و اونجا بود که خون گرمی شیرازی ها به داد بدن خستم رسید .

خیلی خسته بود از صبح پیاده رو کرده بودم و کولمم خیلی سنگین بود ولی اونجا یه اش دوغ بهم دادن که شبیه اش ماست ما (کردها) است ولی اش دوغ یکم ترش تره ولی یکم گیاه توش بود خوشم نیومد بعد که از باغ دلگشا اومدم بیرون ساعت رو نگاه کردم نزدیک ۶ بود تصمیم گرفتم برم مسجد نصیر الملک.

ادامه دارد . . . 


دوستان بعضی از دوستان میگن چرا جاهایی که رفتی معرفی نمیکنی راستش گفتم تو اینترنت هست و لازم نمی دیدم توضیح بدم ولی هرکجا چیزی بلد بودم که تو اینترنت نبود یا مهم بود میگم.

 بعد از باغ ارم رفتم به طرف مجموعه زند . اول رفتم ارگ یه نکته درمورد ارگ بگم که معلم تاریخمون گفت ( زندگینامه یکی از خان های کرد) که رضا شاه تمام خان های بزرگ کردستان رو دعوت کرد و بعدش همه رو گرفت انداخت زندان و بعضی ها افتادن تو این زندان یعنی ارگ کریم خان و به مدت طولانی اینجا بودن تا بعد از مرگ رضا شاه ازاد شدن.

 

  بعد از ارگ رفتم حمام و مسجدم دیدم جاهای دیدنی ای بودن ولی خب حمام شبیه حمام های سنندج بود. بعد از مسجدم هم یه دور زدم(داخل بازار وکیل) و بعد راه افتادم به طرف دروازه قران (پیاده از بازار وکیل شمالی)  خیلی راه بود مخصوصا من که کوله همراهم بود و کولمم سنگین بود .

یه چند تا نکته بگم الان یادم افتاد اینکه تو سفر سعی کنید فقط وسایلی که نیاز دارید ببرید نه بیشتر نه کمتر چون واقعا به مشکل میخورید بنظرم یه لیست از وسایلی که تو سفر نیاز دارید داشته باشید تا سردرگم نشوید من خودم سه تا پتو مسافرتی و 2 دست لباس بردم که هیچ کدوم به کارم نیومد و واقعا کولمم سنگین شده بود

و نکتیه دیگه که باید اول میگفتم اینه که ببنید از کدوم مسیر برید (با اتوبوس) براتون ارزونتره چون مثلا من نگاه کردم از کرمانشاه به شیراز ۱۱۰ بود از همدتن به شیراز ۷۰ بود به خاطر همین اول رفتم همدان پس به این 2 نکته توجه کنید ۱-وسایل مورد نیاز یه کوله بنظرم 40 لیتری خوبه و بعد اگه خواستید کمپ بزنید چادر و مت یوگا و کیسه خواب یا اگه جای گرمی میرید پتو مسافرتی و بعد هم یه دست لباس اضافه و لوازم بهداشتی و قمقمه اب و یه چندتا کتاب  لذت کتاب خوندن در دل طبیعت(منظورم هرمزه ها نه شیراز) و و. 2- برای سفر ارزون اتوبوس ها و قطار و هواپیما رو چک کنید و بهترین مسیر رو انتخاب کنید و البته میتونید هیچ هاک کنید که من خودم اکثرا رفتم با خودم و برگشتم با هیچ هاک.

خب از موضوع دور نشیم به راه افتادم برم دروازه قران و تو راه هم یه سری به باغ جهان نما زدم و باغ جهان نما بد نبود ولی به باغ ارم نمیرسید.(البته نظر شخصی منه) 

راستی رفتم یه کلم پلو هم خوردم خیال میکردم با کلمه (کلم سالم مثل خورشت کلم) ولی خب مثل چیزی که فکر کردم نبودو یه عالمه توش گیاه بود که نمی دونم چی بودن ولی من خوشم نیومد.

 ادامه دارد .


بعد از اینکه سوار اتوبوس شدم رفتم صندلی اخر نشستم و 3 صندلی اخر رو  گرفتم بعد شروع کردم به کتاب خوندن یکم کتاب خوندم بعد حس کردم کمی خوابم میاد چون صبح زود از خواب بلند شده بودم و بعد یکم خوابیدم بعد که بیدار شدم یکم دیگه کتاب خوندم و.

بعد اتوبوس برای شام توقف کرد و من اولش میخواستم شام نخورم ولی بعد فکر کردم باید شام بخورم چون نهار هم نخورده بودم پس رفتم شام خوردم و بعد برگشتم توی اتوبوس که بخوابم دیدم یه فیلم ایرانی گذاشتن راستش از فیلم های ایرانی خیلی خوشم نمیاد ولی فیلم جالبی بود در کل فیلم هایی که تو اتوبس های مختلف دیدم همه اولشون جالب بود ولی اخرش معلوم نبود و بنظرم بی هدف بودن.

بعد از فیلم سعی کردم کمی بخوابم ولی هی از خواب می پریدم یکم میخوابیدم و بعد از خواب می پریدم ساعت ۶/۳۰ رسیدیم شیراز (کاراندیش) .

واقعا تو اتوبوس خسته شدم نزدیک ۱۶ ساعت تو اتوبوس بودم ولی وقتی رسیدم خیلی خوشحال شدم. 

رفتم یه کلوچه لاهیجان خریدم بعنوان صبحانه و بعد نزدیک ساعت 7 به راه افتادم برم حافظیه   یه راننده تاکسی جلوم گرفت و یه چند تا سوال کرد و منم چند تا سوال کردم و بعد پرسید برسونمتگفتم چند گفت 10 تومن گفتم نه ممنون پیاده میرم ( شاید بپرسید چر ا چون اولا ساعت 7 بود و ساعت 8 حافظیه باز میشد و دوما دوست داشتم تو شیراز پیاده روی کنم شهر و مردم رو ببینم و سوما گرون بود) برگشت گفت زیارتت قبول نیست گفتم چرا گفت از اون طرف ایران اومدی نمی خوای 10 تومن به من بدی منم جوبش رو ندادم یه لبخند زدم و ازش خداحافظی کردم و بعدش به راه افتادم نیم ساعت بعد رسیدم حافظیه ولی درش قفل بود خب باید منتظر می موندم تا باز بشه بخاطر همین یه چرخی زدم و بعد چشمم به کتابفروشی داخل کوچه کنار حافظیه افتاد (نزدیک در خروج ارامگاه) بعد رفتم اونجا یه نگاهی به کتاب ها انداختم . فروشنده یه پسر ۲۴-۲۵ ساله بودکه ادم خوبی هم بود و یکم باهاش درمورد کتاب ها و شیراز صحبت کردم و ازش راهنمایی خواستم و واقعا راهنمایی های خوبی کرد  بعد ازش خداحافظی کردم و برگشتم  جلوی در ورودی ساعت ۷/۵۹ دقیقه بود یه خانومه اومد و به نگهبان گفت چرا در رو باز نمی کنید که نگهبانه گفت یه نیم ساعت دیگه خانومه هم گفت ما مسافریم و  الان باید اینجا رو باز کنید نگهبانه هم گفت بخاطر ساعت قدیم و جدیده(بهانه بود) بعدمن رفتم نشستم یه ربع بعد یه خانوم و اقا اومدن و اونها هم یه مکالمه با نگهبان داشتن و بعد در رو باز کردن و ما رفتیم داخل.

اوپس   برای گرفتن بلیط باید از دستگاهی بلیط میگرفتی که نیاز به کارت داشت و منم که کارت نداشتم  به اون اقاه که اونجا بود گفتم گفت بیا برو داخل منم رفتم داخل.

  حافظیه واقعا معماریش جالب بود و کاملا متقارن بود و اونجا یه عالمه قبر دیگه هم بود یه ساعت اونجا بودم بعش اومدم بیرون و رفتم به طرف باغ ارم واقعا به هرکس که میره شیراز توصیه میکنم باغ ارم بره جای فوقالعاده ایه و یه عالمه گل و درخت داره .


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

املاک صنعتی بابالو نوشته هام Self-made Millionaires نت آهنگ های هایده آيدانا Kimberly پونه پلاس مدرسه شطرنج پارس Patricia پنجره چوبی